خودت باش دختر ، صورتت را بشور دختر - آشنایی با استانبول

به گزارش آشنایی با استانبول، خودت باش دختر یک کتاب انگیزشی بسیار جذاب است. کتابی که نویسنده در آن از مخاطب می خواهد تمام نقاب هایی که به صورتش زده کنار بزند و با خودش آشتی کند

به گزارش آشنایی با استانبول به نقل از فیدیبو ، دوست داشتن خود یکی از مهم ترین چیزهایی است که هر انسانی باید بلد باشد. زندگی فراز و نشیب های زیادی دارد و هر فردی روزهای خوب و بد را می گذراند، مهم این است که در میان تمام این ها از خودمان غافل نشویم و خودمان را دوست داشته باشیم. داشتن اعتمادبه نفس و از آن مهم تر عزت نفس بسیار مهم است. برای اینکه بتوانیم خودمان را دوست داشته باشیم پیش از هر چیز باید نقاط ضعف و قوتمان را بشناسیم و همه آن ها را بپذیریم. کتاب خودت باش دختر که با نام صورتت را بشور دختر هم منتشر شده ، رمانی درباره یک زن است. زنی به نام ریچل هالیس که مانند تمام زن ها خوبی ها و بدی های خودش را دارد اما بی نهایت به خودش و زندگی اش علاقه مند است. او در کتاب خودت باش دختر حرف های زیادی برای تمام زنان و دختران جهان دارد و می خواهد همه ی آن ّها خودشان را دوست داشته و به خودشان باور داشته باشند. خودت باش دختر هفت ماه یکی از ده کتاب پرفروش آمریکا بود و 12 هفته در صدر این فهرست قرار داشت. تا به امروز بیش از یک میلیون نسخه از این کتاب در آمریکا فروخته شده است. خودت باش دختر را بخوانید و لذت ببرید.

درباره کتاب خودت باش دختر اثر ریچل هالیس

کتاب خودت باش دختر با عنوان اصلی wash your face gir: stop believing the lies about who you are and so you can become who you were meant to be سال 2018 منتشر شد. این کتاب از زبان نویسنده اش ریچل هالیس نوشته شده است و او در سراسر کتاب تجربیات خود از زندگی را برای مخاطب تعریف می کند. او در این کتاب از اینکه چطور به این نتیجه رسید که نباید از خودش و آنچه هست خجالت بکشد حرف می زند و تلاش می کند تمام زنان جهان را ترغیب کند خودشان را بپذیرند و سعی کنند بهترین خودشان باشند. او معتقد است دروغ های بزرگی وجود دارد که بسیاری از زنان آن ها را باور کرده اند. او بیست دروغ را در کتابش فهرست کرده و از مخاطبش می خواهد آن ها را دور بریزد.

کتاب خودت باش دختر طرفداران زیادی در سراسر جهان دارد و تا به امروز به زبان های متعددی برگردانده شده است.

مروری بر فصل های کتاب خودت باش دختر

کتاب خودت باش دختر با مقدمه ای از ریچل هالیس درباره هدفش از نگارش کتاب آغازشده است. در ادامه او بیست دروغ بزرگی را که زنان نباید باور کنند در قالب بیست فصل آورده که عنوان آن ها به شرح زیر است:

فصل اول: دروغ اول: چیزی/کسی غیر از خودم من را شاد می کند

فصل دوم: دروغ دوم: از فردا آغاز خواهم کرد

فصل سوم: دروغ سوم: من به قدری که می بایست خوب باشم خوب نیستم. من به کارم معتادم. این جمله را با خونسردی نمی گویم. کلماتش وزن سنگینی دارند.

فصل چهارم: دروغ چهارم: من از تو بهترم

فصل پنجم: دروغ پنجم: دوست داشتن او برایم کافی است

فصل ششم: دروغ ششم: نه آخرین جواب است

فصل هفتم: دروغ هفتم: من در روابط خصوصی ام با همسرم خوب رفتار نمی کنم

فصل هشتم: دروغ هشتم: مادر بودن را بلد نیستم

فصل نهم: دروغ نهم: من مادر خوبی نیستم

فصل دهم: دروغ دهم: باید خیلی جلوتر از جایگاه امروزم می بودم

فصل یازدهم: دروغ یازدهم: بچه های مردم خیلی تمیزتر، بهتر، مرتب تر و مؤدب تر هستند.

فصل دوازدهم: دروغ دوازدهم: باید خودم را کوچک کنم

فصل سیزدهم: دروغ سیزدهم: با مت دیمون ازدواج خواهم کرد

فصل چهاردهم: دروغ چهاردهم: من نویسنده بسیار بدی هستم

فصل پانزدهم: دروغ پانزدهم: هرگز نمی توانم این شرایط را پشت سر بگذارم

فصل شانزدهم: دروغ شانزدهم: قدرت و توانایی این که حقیقت را بگویم ندارم

فصل هفدهم: دروغ هفدهم: وزنم شخصیتم را مشخص می کند.

فصل هجدهم: دروغ هجدهم: من حتماً احتیاج دارم که الکل بنوشم

فصل نوزدهم: دروغ نوزدهم: تنها یک راه صحیح برای زندگی کردن وجود دارد

فصل بیستم: دروغ بیستم: من به یک قهرمان احتیاج دارم

چرا باید کتاب خودت باش دختر را خواند؟

خودت باش دختر یک کتاب انگیزشی بسیار جذاب است. کتابی که نویسنده در آن از مخاطب می خواهد تمام نقاب هایی که به صورتش زده کنار بزند و با خودش آشتی کند. ریچل هالیس در این رمان داستان خودش را با تمام نقطه ضعف هایش بیان کرده است و به همه زنان جهان می گوید از ضعف هایتان خجالت نکشید و تلاش نکنید ادای چیزی که نیستید را در بیاورید. او معتقد است همه آدم ّها با تمام نقاط ضعف و قدرتشان ارزشمندند و باید خود را دوست داشته باشند. خواندن این کتاب برای تمام زنان و دختران، به خصوص آدم های آرمان گرا که دائماً توقعات بزرگ تری از خوددارند و هرگز ازآنچه هستند راضی نیستند واجب است. هدیه دادن این کتاب به دختران نوجوان که در آغاز تصمیم گیری برای زندگی شان اند می تواند اتفاق خوبی باشد. خودت باش دختر را بخوانید و سعی کنید هر روز خودتان را بیشتر دوست داشته باشید.

کتاب خودت باش دختر در دسته کتاب های خودسازی و راه و رسم زندگی قرار گرفته است.

کتاب خودت باش دختر مناسب برای گروه سنی بزرگ سال است.

تعداد صفحات نسخه چاپی کتاب 230 صفحه است که با مطالعه روزانه 20 دقیقه می توانید این کتاب را در 11 روز بخوانید.

کتاب خودت باش دختر جزو کتاب های حجیم و بلند با موضوع خودسازی و راه و رسم زندگی است. این کتاب برای افرادی که وقت بیشتری برای مطالعه دارند و می خواهند در زمینه خودسازی و راه و رسم زندگی زمان بیشتری را به مطالعه اختصاص دهند انتخاب مناسبی است.

در بخشی از کتاب خودت باش دختر می خوانیم

تا می توانید به من بخندید ولی سالیان سال باور من همین بود. همه جا و همه وقت راجع به علاقه ام به مت دیمون صحبت می کنم. بیشتر به این دلیل که باحال است و باعث خنده دیگران می شود و من از خنده شان شاد می شوم.

علاوه بر این، این داستان خیلی راحت باعث خنده همه می شود. چون باور این که یک فرد بزرگسال و موجه فکر کند که می تواند با یک هنرپیشه که هیچ وقت او را ندیده است ازدواج کند، سخت است؛ اما حقیقت این است که زمانی، در واقع در همه لحظه ها زندگی ام بزرگ ترین هدفم این بود که جایی در لس آنجلس مت دیمون را پیدا کنم و باهاش ازدواج کنم.

بارها وقتی نوجوانی دبیرستانی بودم، همه روز را صرف تماشای گودویل هانتینگ می کردم. هنوز هم کل دیالوگ های فیلم را از حفظ هستم و اگر بخواهید می توانم بازگویشان کنم.

بارها برای استخدام در آکادمی فیلم میرامکس فرم پر کردم.(چون این کمپانی تهیه کننده فیلم گود ویل هانتینگ بود و من هجده ساله فکر می کردم که هرلحظه ممکن است مت دیمون وارد لابی آکادمی شود) در آخرین سال زندگی ام در خانه پدری و اولین سالی که به لس آنجلس نقل مکان کردم، آرزوی ازدواج با مت دیمون به دادم رسیده بود و مرا سرپا نگه می داشت و باعث می شد بتوانم به زندگی ام ادامه دهم. جز به جز داستان را کامل تصور می کردم. نحوه ملاقاتمان با همدیگر، این که چه لباسی به تن دارم، مکان رویایی ازدواجمان، دکوراسیون خانه مان این که بچه هایمان چه شکلی می شوند و ...

هرگاه شرایط زندگی ام غم انگیز می شد، این تصورات مثل نوری در پایان تونلی تاریک به من امید می داد. واقعاً باور داشتم سرنوشت، مرا به او می رساند. وقتی مشغول کار دریکی از مراسم های کمپانی میرامکس بودم که در پشت صحنه تئاتر با مت دیمون برخورد کردم. او صاف به طرفم آمد.