7 فیلم برتر پیتر باگدانوویچ؛ از اولین های موج نوی هالیوود (فیلمساز زیر ذره بین)
به گزارش آشنایی با استانبول، اگر سینما یک شهر بود، پیتر باگدانوویچ قطعا شهردار آن به شمار می رفت. حقیقت زندگی او در یک کلمه خلاصه می شود: سینما. پیتر باگدانوویچ تمام زندگی خود را در حوالی سینما گذراند و هیچ گاه از این عشق نخستین خود دور نشد. تحت تأثیر موج نویی ها در فرانسه، از ابتدای دهه 1960 میلادی به نوشتن درباره سینما و نقدنویسی رو آورد و در آن دوران سالی نزدیک به 400 فیلم سینمایی بر پرده می دید و تقریبا برای همه مطلبی آماده می کرد و می نوشت. در همان زمان باز هم تحت تأثیر موج نویی ها و نظریه تئوری مؤلف، به فیلم سازان مؤلف آمریکایی علاقه مند شد و به بررسی سینمای آن ها نشست و کتاب ها درباره ایشان نوشت و در همین دهه بود که فیلم سازی را هم شروع کرد؛ البته باز هم باز هم مانند موج نویی ها. در این لیست کارنامه سینمایی او بررسی و7 فیلم برتر وی معرفی شده است.
اگر ژان لوک گدار و فرانسوآ تروفو را امروزه به عنوان سینماگر می شناسیم تا منتقد فیلم، به خاطر کارنامه درخشانی است که از خود به جا گذاشته اند. اما یادآوری دستاوردهای سینمایی آن ها به چیز دیگری هم بازمی شود؛ آن ها پس از رو آوردن به فیلم سازی کمتر به وادی حرفه قبلی خود سر زدند. اما پیتر باگدانوویچ اینگونه نبود. وی همیشه یک عاشق سینما باقی ماند که به بررسی کارنامه دیگران می پردازد و داشته هایش را با دیگران به اشتراک می گذارد. به همین دلیل آغاز به نوشتن کتاب هایی درباره بزرگان تاریخ سینما کرد که امروزه چهار کتاب با موضوع بررسی سینمای آلفرد هیچکاک، فریتس لانگ، هوارد هاکس و جان فورد از همه معروفیت بیشتری دارد.
پس او را می توان مورخ سینما هم نامید. علاقه اش به تاریخ سینما و بزرگانش تا آنجا بود که حتی مستندهایی از زندگی بزرگان آن تهیه و کارگردانی کند. دو مستند به کارگردانی جان فورد (directed by john ford) و باستر کبیر: یک جشن (the great buster: a celebration) با موضوع زندگی و آثار باستر کیتن محصول چنین علاقه ای است.
از سوی دیگر پیتر باگدانوویچ از آغازگران موج نوی سینمای هالیوود بود که با عنوان رنسانس هالیوود هم شناخته می شود. پس نامش در کنار بزرگانی مانند آرتور پن، مارتین اسکورسیزی، فرانسیس فورد کوپولا یا رابرت آلتمن قرار می گیرد و مانند بسکمک از آن ها هم شاگرد خلف مدرسه فیلم سازی راجر کورمن فقید بود.
بسکمک از نقل قول های معروف فیلم سازان بزرگ کلاسیک تاریخ سینما را پیتر باگدانوویچ از زیر زبان آن ها بیرون کشیده است. همان جمله هایی که امروزه مانند جملات قصار به نظر می رسند. مانند نظرات هوارد هاکس درباره اهمیت شخصیت ها در سریال ها یا جمله معروفی که جان فورد پس از توصیف باگدانوویچ از آسمان های فیلم هایش می گوید و از وی می خواهد که نحوه فیلم برداری آن ها را توضیح بدهد و فورد رندانه فقط پاسخ می دهد: با دوربین. او در سالیان سرانجامی عمر ارسن ولز بزرگ هم در کنارش بود و بعد از آنکه ولز از وی خواست تا پس از مرگش حتما فیلم آن سوی دیگر باد (the other side of the wind) او را کامل کند، احساس می کرد باری بر دوشش سنگینی می کند. فیلمی که در سال 2018 و با تلاش های نتفلیکس کامل شد و بالاخره رنگ پرده را به خود دید.
در طول سالیان گذشته جریان هایی در سینما او را فیلم سازی شکست خورده قلمداد می کردند که بیشتر در حوزه نوشتن از سینما پیروز بود تا ساختن فیلم. دلیل این موضوع هم به معروفیت کمتر آثارش در قیاس با هم دوره ای هایش بازمی شود. اما چنین موضوعی شاید برای مخاطبان عام سینما صادق باشد، اما برای کسانی که مانند خودش شهروند این شهر هزار رنگ و خوش رنگ و لعاب هستند، چنین فکریتی نه تنها وجود ندارد، بلکه مضحک هم به نظر می رسد. حال، پس از مرگ او، دستاوردهایش در وادی سینما را جشن خواهیم گرفت.
7. اونجوری بامزه است (Shes funny that way)
- بازیگران: اوون ویلسون، جنیفر انیستون و ایموگن پوتس
- محصول: 2014، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 6.1 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 45٪
فیلم اونجوری بامزه است، آخرین فیلم بلند داستانی پیتر باگدانوویچ است. او دیگر تا سرانجام عمر خود فیلم داستانی نساخت و فیلم مستندی در سال 2018 کار کرد با نام باستر کبیر: یک جشن. فیلم اونجوری بامزه است، در تلاش است تا یک ژانر مرده را دوباره زنده کند: ژانر کمدی اسکروبال که باگدانوویچ از ابتدای فعالیتش گاهی به آن سر می زد. کمدی اسکروبال فیلم هایی است با موضوع داستان هایی عاشقانه درباره یک زوج که پر از خل بازی و دیوانگی است و دو طرف در یک کش و قوس و پستی و بلندی مداوم رضایت می دهند که با هم زندگی کنند. البته تم هایی نظیر دست انداختن ثروتمندان و نمایش مسائل ناشی از اختلافات طبقاتی هم در اینگونه فیلم ها دیده می شود.
پیتر باگدانوویچ قطعا از علاقه مندان این ژانر به شمار می رفت. چرا که او عاشق سینمای کلاسیک بود و این فیلم ها زمانی در عالم سینما مخاطبان بسکمک را به سمت سالن های سینما می کشاندند. کاگردانان بزرگی هم مانند هوارد هاکس یا پرستن استرجس در این ژانر طبع آزمایی کرده اند، یعنی کسانی که باگدانوویچ آن ها را بسیار ستایش می کرد.
گرچه عدم پیروزیت فیلم باعث نشد تا این ژانر دوباره اوج بگیرد. فیلم اونجوری بامزه است گرچه لحظات درخشانی در خود دارد و نشان می دهد که فیلم ساز به خوبی با این ژانر آشنا است اما نه خوب نوشته شده و نه در اجرا تناسبی با آن شاهکارهای بزرگ دوران کلاسیک دارد.
فیلم اونجوری بامزه است در هفتاد و یکمین جشنواره سینمایی ونیز رونمایی شد. اما دست خالی بازگشت. انتخاب بازیگران فیلم از نقاط قوت آن به شمار می آید اما همان طور که گفته شد، به خاطر ضعف فیلم نامه، هیچکدام پیروز به ارائه بازی درخشانی نشده اند.
یک کارگردان مطرح تئاتر در برادوی که ازدواج کرده و صاحب دو فرزند نیز شده، دختری را به عنوان دستیار استخدام می کند. دخترک آرزو دارد تا بازیگر شود. آن دو مخفیانه با هم وارد رابطه می شوند و در این میان آقای کارگردان سعی می کند به دختر برای رسیدن به آرزوهایش کمک کند …
6. اهداف (Targets)
- بازیگران: بوریس کارلوف، تیم اوکلی
- محصول: 1968، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 7.4 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 89٪
پیتر باگدانوویچ از همان کارهای اولش، علاقه بسیار خود به تاریخ سینما را نمایش داد. در واقع از سر و روی فیلم هایش می بارید و می شد فهمید که با یک عشق سینما طرف هستیم. این دیوانگی و علاقه به سینما در این جا با ادای دینی به بازیگر سینمای ترسناک در دوران ابتدایی ناطق شدن سینما یعنی بوریس کارلوف اتفاق افتاده است. باگدانوویچ نه تنها فیلم را برای این بازیگر نوشته بود بلکه داستان را هم حول شخصیتی طراحی کرده بود که به زندگی عادی وی بی ارتباط نبود؛ یعنی بازیگری که بیشتر با فیلم های ترسناک در فکر مردم نقش بسته است.
در این بین پیتر باگدانوویچ سعی می کند تا نسبتی میان واقعیت جاری در جامعه و واقعیت سینمایی برقرار کند و واقعیت سینمایی را در جایی رفیع تر بنشاند. او این کار را از طریق نمایش وحشت جاری در جامعه نشان می هد. اینکه جهانی واقعی از جهان سینمای ترسناک، وحشتناک تر است و آدمی حتی در آن فیلم ها امنیت بیشتری دارد. در چنین شرایطی پیتر باگدانوویچ نامه عاشقانه ای به سینما و تاریخش می نویسد.
فیلم اهداف را راجر کورمن بزرگ تهیه کرد. کار کردن با وی به پیتر باگدانوویچ آموخت که می توان با کمترین امکانات کار خود را کرد و سینمای شخصی خود را ساخت. کار راجر کورمن همین بود و می دانیم که با همین نگاه بود که بزرگانی مانند مارتین اسکورسیزی و فرانسیس فورد کوپولا را تربیت کرد. این فیلم آخرین حضور بوریس کارلوف بر پرده سینما هم بود.
از سوی دیگر می توان فیلم اهداف را به عنوان واکنشی در برابر فضای وحشت زده ناشی از جنگ ویتنام و آغاز دوران پارانویای سیاسی هم در نظر گرفت. زمانی که آن معصومیت و ارزش های گذشته از بین رفته بود و آدمی در دوران پوست اندازی به سر می برد.
برایان اورلاک بازیگری پا به سن گذاشته است که مردم او را بیشتر با فیلم های ترسناک به یاد می آورند. او تصمیم گرفته تا به انگلستان برود و روزهای سرانجامی عمرش را در آنجا سپری کند و از بازیگری بازنشسته شود؛ چرا که تصور می کند جهان چنان ترسناک شده که دیگر کسی از آن فیلم های قدیمی وحشتناک نمی ترسد. در این میان مردی دست به کشتاری وحشیانه در شهر می زند و سرنوشت این دو به هم گره می خورد …
5. آن ها همگی خنتماشاد (They all laughed)
- بازیگران: آدری هپبورن، بن گازارا
- محصول: 1981، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 6.3 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 44٪
فیلم آن ها همگی خندیند از آن فیلم های دیوانه وار است که داستان خود را با سرخوشی تعریف می کنند. آدم هایی در اینجا و آنجا به هم دل بسته اند و زندگی ایشان را از این سمت به آن سمت پرتاب می کند. البته این خل بازی ها و دیوانگی ها از مشخصات سینمای کمدی اسکروبال است. پیتر باگدانوویچ بعد از درخشش فیلم تازه چه خبر دکتر جون؟ و طبع آزمایی در این ژانر، دوباره به سراغ این ژانر رفت و البته با قرار دادن یک شخصیت سرسخت به نام دبورا با بازی پتی هنسون در درام خود ادای دین واضحی هم به کمدی اسکروبال های هوارد هاکس کرد.
انتخاب آدری هپبورن و بن گازارا، هر دو پا به سن گذاشته اما هنوز هم مجذوب کننده، انتخاب هوشمندانه ای است و فیلم را بالا می کشد اما فیلم آن ها همگی خنتماشاد در سرانجام نتوانست پیروزیت های فیلم تازه چه خبر دکتر جون؟ را تکرار کند. گرچه با فیلمی شوخ و شنگ و البته مجذوب کننده طرف هستیم و داستان و بازیگران آن حال مخاطب را خوب می کنند اما پرداخت نهایی اثر، قوام یافتگی فیلم قبلی را ندارد.
این طبعا به آن معنا نیست که با فیلم خوبی سر و کار نداریم. بلکه درخشش فیلم تازه چه خبر دکتر جون؟ چنان توقع مخاطب را بالا می برد که دوباره فیلمی در همان قواره و میزان ها طلب کند تا به چیزی کمتر راضی نباشد.
یک کمدی دیوانه وار. کارآگاهی خصوصی به نام جان مأمور مراقبت از آنجلا و پسرش است. دو کارآگاه دیگر مأمور مراقبت از زن جوان دیگری هستند که با پسری سر و سری دارد. جان علاوه بر اینکه به یک زن راننده تاکسی دل بسته، یواش یواش به آنجلا هم علاقه مند می شود. آن دو کارآگاه هم به آن زن تحت مراقبت دل می بازند. این در حالی است که خود کارآگاه ها گاهی از طریق همان زن ها تحت تعقیب قرار می گیرند …
4. ماسک (Mask)
- بازیگران: سم الیوت، شر، لورا درن و اریک استولتز
- محصول: 1985، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 7.2 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 93٪
فیلم ماسک برای شِر بسیار خوش یمن بود و او توانست برای ایفای نقش اول این فیلم جایزه جشنواره کن برای بهترین بازیگر زن را دریافت کند و نامزد دریافت جایزه گادن گلوب هم بشود. پیتر باگدانوویچ فیلمش را با الهام از زندگی واقعی روی دنیس، پسری که به خاطر یک بیماری نادر، پوست صورتش دفرمه شده، ساخته است. داستان همین پسر منبع الهام بسکمک در آمریکا و اروپا بود و حتی سرگذشت او از جهان سینما فراتر رفت و وارد فرهنگ عامه شد و الهام بخش بسکمک گشت.
پیتر باگدانوویچ فیلمی گرم ساخته است. تضاد میان چهره ترسناک پسرک و باطن سرخوش او و تضاد میان این رفتار وی با باطن سرد مادرش در مرکز درام قرار گرفته و آن را به فیلمی درباره اخلاقیات یک جامعه تبدیل کرده است. داستان فیلم درباره اهمیت روحیه بالا، امید و شجاعت است. مادر امید خود به پسرش را از دست نداده است، بلکه آنچه که او را دلسرد کرده، سمت زشت زندگی است. و پسرک هم انسانی فوق العاده است که توان برخورد با مسائلش را دارد. پیتر باگدانوویچ به درستی فیلمش را به زندگی پسرک اختصاص داده، نه به سرنوشت تلخ وی؛ چرا که می دانیم داستان واقعی روی دنیس با مرگ او در 16 سالگی سرانجام می پذیرد.
خلاصه که فیلم ماسک، درباره پذیرش شکست و جا زدن نیست. پس تفاوتی اساسی با فیلمی مانند مرد فیل نما (the elephant man) دارد که داستانش درباره آدم دیگری با چهره دفرمه است. در آنجا دیوید لینچ داستانش را به سرنوشت شخصیت اصلی گره می زند و فیلمی تلخ می سازد که از تقدیرگرایی سیاهی می گوید اما فیلم پیتر باگدانوویچ هر چه که باشد از پذیرش تقدیر و سرنوشت سر باز می زند.
فیلم ماسک داستان زندگی پسری است که به خاطر یک بیماری نادر، چهره ای دفرمه دارد. ما با مسائل او در جامعه و هم چنین مسائل شخصی وی آشنا می شویم.
3. تازه چه خبر دکتر جون؟ (Whats up doc?)
- بازیگران: باربارا استرایسند، رایان اونیل
- محصول: 1972، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 7.7 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 89٪
باز هم پیتر باگدانوویچ و باز هم کمدی اسکروبال. البته این مهم ترین تجربه پیتر باگدانوویچ در ساخت این نوع فیلم ها است. ادای دینی آشکار به سینمای هوارد هاکس و به یژه فیلم بزرگ کردن بیبی (bringing up baby) که به میزان آن شاهکار هاکس درخشان نیست اما به قدر کافی سر پا مانده و هنوز بعد از گذشت 50 سال می تواند شما را بخنداند.
فیلم تازه چه خبر دکتر جون؟ از آن کمدی های دیوانه واری است که از ابتدا تا سرانجام مخاطب را بابت خل بازی شخصیت ها و هم چنین رفتاری که از خود بروز می دهند شگفت زده می کند. پیتر باگدانوویچ هم به خوبی توانسته این دیوانگی را به زبان تصویر ترجمه کند و بازیگران هم به خوبی از پس دیالوگ های پینگ پونگی اثر برآمده اند. به ویژه باربارا استرایسند که معلوم نیست این همه انرژی را از کجا آورده و همه نماهایی که در آن حاضر است را از آن خود می کند. او چنان در این نقش درخشیده که مخاطب محال است با این پرسش روبه رو شود که دیوانگی های او از کجا می آید و اصلا چیزی به نام عقل در آن کله مبارک وجود دارد؟
اگر پیتر باگدانوویچ پیروز نشد تا با ساختن فیلم اونجوری بامزه است، ژانر کمدی اسکروبال را در عصر حاضر احیا کند، با ساختن فیلم تازه چه خبر دکتر جون؟ پیروز به انجام این کار در دهه هفتاد میلادی شد. فیلم به میزان شاهکارهای سینمای کلاسیک سرگرم کننده است و اگر بتوان ایرادی به آن وارد کرد، به تلاش بی فایده رایان اونیل در تقلید شیوه بازی کری گرانت باز می شود.
هوارد بانیستر (اونیل) موسیقیدان کم حافظه و یکی از دو فینالیست رقابت برای به دست آوردن بورس تحصیلی بیست هزار دلاری بنیاد لارابی، همراه نامزد خشک و بی روحش، یونیس برنز به هتل بریستول در سن فرانسیسکو می آید. اما خیلی زود با جودی ماکسول (استرایسند)، زن سرگردان و عجیب و غریبی آشنا می شود که با تماشا هوارد، بلافاصله تصمیم می گیرد زنش بشود، در این میان سه چمدان شبیه به هم در هتل وجود دارد که افرادی در تلاش برای سرقت آن ها هستند. یکی از این چمدان ها در اختیار هوارد است …
2. ماه کاغذی (Paper Moon)
- بازیگران: رایان اونیل، مادلین کان و تاتوم اونیل
- محصول: 1973، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 8.1 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 93٪
پیتر باگدانوویچ آنقدر دیوانه سینمای کلاسیک و آن حال و هوا و آن روزهای درخشان تاریخ سینما بود که فیلم ماه کاغذی را به گونه ای ساخت که به لحاظ تصویربرداری تا آن جا که ممکن است شبیه آن ها باشد؛ انگار فیلمی از دهه 1930 میلادی را به تماشا نشسته ایم. از این منظر انتخاب تصاویر سیاه و سفید انتخابی زیبایی شناسانه است و به داستانی باز می شود که قرار است مقابل چشمان مخاطب قرار گیرد.
فیلم ماه کاغذی کمدی تلخی است. دوران رکود اقتصادی بزرگ در آمریکا است و آدم ها زندگی سختی از سر می گذرانند. پیتر باگدانوویچ با انتخاب آدمی که از این شرایط تلخ سو استفاده می کند و قرار دادن آن در قالب شخصیت اصلی داستان خود از یک سو و قرار دادن وی در موقعیتی اخلاقی/ انسانی کاری می کند که این آدم نقبی به درون خود بزند و با آنچه که سال ها پیش فراموشش کرده روبه رو شود. حال این مرد در جدالی دائمی با خود قرار می گیرد و راهی به سوی رستگاری طی می کند.
بازی تاتوم اونیل، دختر حقیقی رایان اونیل خیره کننده است. او که فقط ده سال سن داشت، چنان درخشید که توانست در همان سال جایزه اسکار را از آن خود کند و تبدیل به جوانترین کسی شود که پیروز به ربودن این جایزه شده است. حضورش چنان گرم و رفتارش بر پرده چنان گیرا است که حتی بازی پدرش هم در برابر وی به چشم نمی آید.
فیلم ماه کاغذی از آن جواهرهای قدرنادیده تاریخ سینما است؛ فیلمی که فیلم سازش با عشقی به خود سینما و تاریخش ساخته و مانند همیشه در طول فعالیت خود، با ارجاع های مداوم به خود سینما، آن را تبدیل به نامه ای عاشقانه در رسای هنر هفتم کرده است.
زمان دهه 1930 میلادی و دوران رکود بزرگ اقتصادی است. روزی یک کلاهبردار با دختر جوانی آشنا می شود. او گمان می کند که این دختر ممکن است دختر خود او باشد. رابطه غریبی میان این دو آغاز می شود …
1. آخرین نمایش فیلم (The Last Picture Show)
- بازیگران: تیموتی باتومز، جف بریجز و الن برنستین
- محصول: 1971، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 8 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 100٪
آخرین نمایش فیلم نه تنها معروف ترین فیلم پیتر باگدانوویچ به شمار می رود بلکه بهترین فیلم او هم هست. ساخته شدن این فیلم نوید حضور کارگردانی را می داد که دغدغه اصلیش خود سینما و جادوی آن بود و همه چیز برایش در قرار گرفتن روی جایگاه سینما و غرق شدن در داستانی که روی پردی می دید خلاصه می شد. این فیلم از آن فیلم های تلخ است که بدون آنکه به ورطه سانتی مانتالیسم بغلتد، درباره نوستالژی است. نوستالژی دورانی از دست رفته که می شد عشق به سینما را به عشق به زندگی پیوند زد و آدمی آنقدر معصوم بود که هنوز هم آخرین سانس اکران یک فیلم برایش واقعه ای مهم به حساب بیاید.
از این منظر می توان فیلم آخرین نمایش فیلم را حسرت یک دوران سپری شده به حساب آورد. دورانی که در آن سرخوشی ها سرانجام می پذیرد و این سرانجام یک دوران، به اتمام کار یک سینما و آغاز عصر تلویزیون پیوند می خورد. زمانه زمانه تازه ای است و آدم ها باید دست به کارهایی تازه بزنند. پیتر باگدانوویچ برای بیان تمامی این حرف ها، هوشمندانه چند نوجوان را در مرکز داستان خود قرار داده تا اتمام معصومیت کودکی را به آغاز زندگی بزرگسالانه و مسئولیت پذیری ایشان پیوند بزند. گویی این معصومیت، معصومیت جامعه ای است که با آغاز جنگ ویتنام و تراژدی های اواخر دهه 1960 میلادی و اوایل دهه 1970 از بین رفته و برگ دیگری از تاریخ زندگی مردم یک سرزمین ورق خورده است.
پس قطعا در برخورد با فیلم آخرین نمایش فیلم، با اثر تلخی روبه رو هستیم. اما هنوز هم سالنی در گوشه ای یافت می شود تا فیلمی پخش کند و آدمی چند صباحی خود را در داستانی رویایی غرق کند. شاید شهروندان آن شهر پس از این آخرین پناه خود را از دست داده باشند، اما من و شمای مخاطب کماکان شاد هستیم که هنوز این آخرین دستاویز رویایی را برای فرار از سختی های زندگی در اختیار داریم. اگر این فیلم بزرگترین و زیباترین نامه عاشقانه یک عاشق به محبوبش، یعنی سینما نیست، پس چه فیلم دیگری می تواند چنین باشد؟
در اینجا هم پیتر باگدانوویچ علاقه خود به سینمای هوارد هاکس را با صدای بلند اعلام می کند. فیلمی که در سالن سینما پخش می شود، فیلم رودخانه سرخ (red river) از هوارد هاکس است.
داستان عده ای نوجوان در شهری کوچک در استان تگزاس. روایت زندگی این نوجوانان به بسته شدن تنها سالن سینمای شهر و هم چنین سفر کردن مردی برای شرکت در جنگ کره پیوند می خورد…
منبع: دیجیکالا مگ